ترجمه مقاله

خدای داد ترکمان

لغت‌نامه دهخدا

خدای داد ترکمان . [ خ ُ دِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) وی یکی از سرداران ظهیرالدین بابر است و چون در جنگ بین ظهیرالدین بابر و سلطان اوزبک خان شیبانی هزیمت بر قشون بابر افتاد و از قشون بغیر از «ده دوازده نفر در موکب عالی کس نماند و سهام اصحاب ظلم و ظلام به اعلام فیروزی اعلام رسید از آن غرقاب بلاعنان عزیمت بطرف دریای کوهک معطوف گردانید و با جیبه و کیچم اسب در آن راند. بتشویش بسیار از آن جانب بیرون رفت و کیچم را بریده بطرف شمال توجه و در حدود النگ قلبه بار دیگر بر آن مذکور عبور کرده میان دو نماز از دروازه ٔ سخیزاده بشهر درآمد و ادراک نزول اجلال فرمود زمره ای از امرا و انچکیان که از آن معرکه بیرون آمده بودند از غایت وهم و هراس هر طایفه بطرفی توجه نمودند. از آن جمله قنبرعلی سلاح راه قندز پیش گرفت و کریمداد و خدای داد ترکمان و جانکه و کوکلتاش و مولانا باباء ساغری بطرف اوراتپه رفتند». (از حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 ص 290).
ترجمه مقاله