ترجمه مقاله

خدیجه

لغت‌نامه دهخدا

خدیجه . [ خ َ ج َ] (اِخ ) بنت الزبیربن العوام که مادرش اسماء دخت ابوبکر صدیق است از زنان معروف عرب بوده . زبیربن بکار او را از جمله اولاد زبیربن العوام شمرد و او را «خدیجةالکبری » نام برد. من (صاحب اصابه ) می گویم : از آنچه طبرانی در ترجمه ٔ حال مادر او ذکر کرده برمی آید که ولادت خدیجه قبل از احزاب بوده است و او ادراک زمان پیغمبر اسلام را به پنج سالگی یا بیشتر کرد. طیرانی از طریق ابن لهیعه از ابوالاسود از جابربن عبداﷲبن زبیر از اسماء دختر ابوبکر اخراج کرد که گفت : وقتی بود که من در سرزمینی بودم که پیغمبر اسلام آنرا اقطاع ابی سلمه کرده بود و زبیر نیز بدین وقت در ارض بنی نضیر بود. بهمسایگی ما زنی یهودی میزیست . روزی او گوسفندی کشت و آنرا پخت . من بوی آن شنیدم و حالی بحالی شدم . دراین ایام ، من خدیجه را حامله بودم . چون بوی پخت را شنیدم ، صبر نکردم بسوی منزل آن زن یهودی روان شدم و بر آن زن وارد گردیدم و از او آتش خواستم ، به این گمان که او مرا از آن پختنی سهمی دهد چه مرا به آتش حاجتی نبود. آن زن بمن آتش داد و من بخانه آمدم . چون بوی پختنی را بازشنیدم و آنرا دیدم آتش را خاموش کردم و برای مرتبه ٔ دوم به پیش زن یهودی آمده و التماس آتش کردم . او بمن آتش داد و من بهمان ترتیب سابق عمل کردم و سپس برای مرتبه ٔ سوم آمدم و بعد نشستم و شروع بگریستن نمودم و خدا را خواندم . در این بین مرد آن زن یهودی آمد و بزن گفت : آیا بر شما کسی وارد شد. زن گفت : بلی . زن عربی وارد شد و آتش گرفت . پس از آن ، آن مرد گفت : من دیگر از این پخت تو نمی خورم تا تو از آن چیزی برای آن زن نفرستی . آن زن قدحی از آن پخت برای من فرستاد و من از آن برگرفتم و شاید بتوانم که بگویم آن بهترین خوردنی بود که در عمر خود تناول کردم . ابن سعد میگوید: اسماء برای زبیر پسرانی آورد که اسن آنها عبداﷲ بود و دخترانی آورد که بزرگترین آنها خدیجةالکبری بود. (از الاصابه قسم 1 حرف خاء ص 62).
ترجمه مقاله