ترجمه مقاله

خدیج

لغت‌نامه دهخدا

خدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) ابن رافعبن عدی الانصاری الاوسی الحارثی والدرافع...بغوی و تابعان او، او را از جمله صحابیان آورده اند،از او حدیثی روایت کرده اند که وهمی است . طبرانی از طریق عاصم بن علی از شعبه از یحیی بن ابی سلیم روایت کرد و گفت : از عبایةبن رفاعه شنیدم که از جد خود نقل کرد و گفت : جد من چون مرد چهار چیز باقی گذارد. جاریه ای و ناضحی (شتر آبکش ) و عبد حجامی و زمینی ، پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم درباره ٔ آنها چنین گفت : فی الجاریة نهی عن کسبها و قال فی الحجام ما اصاب فاعلفه الناضح و قال فی الارض ازرعها اودعها. در این حدیث بحث ها رفته است . در ناقلین یا منسوبان به این حدیث شک بسیار شده است و نیز درباره ٔ خدیج احادیث دیگری نقل شده است . رجوع به الاصابه ج 1 قسم 1 ص 106 شود.
ترجمه مقاله