ترجمه مقاله

خراره

لغت‌نامه دهخدا

خراره . [ خ َرْ را رَ ](اِخ ) نام ناحیتی بوده است در فارس بر سر راه شیرازو نوبنجان . حمداﷲ مستوفی آرد: از شیراز تا جویم پنج فرسنگ ، از او تا خلار پنج فرسنگ ، از او تا خراره پنج فرسنگ ، از او تا گوزاز حساب تیرمردان چهار فرسنگ ، از او تا گزگان سه فرسنگ ، از او تا نوبنجان سه فرسنگ .(از نزهةالقلوب چ لیدن 189). این دیه خراره از بهر آن خراره گویند کی آبی از کنار این دیه در نشیبی عظیم میافتد و آوازی بلند میدهد و بتازی بانگ آبرا خریرالماء گویند. (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 143، 144).
ترجمه مقاله