ترجمه مقاله

خراش

لغت‌نامه دهخدا

خراش . [ خ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خراش بن عبداﷲ. او نوه ٔ خراش بن عبداﷲ است . ازدی او را متروک ذکر میکند درباره ٔ او که از جد خود روایت دارد و میگوید هم نام او و هم نام جد او خداش است بادال نه با راء. ابن عساکر بین جد او خراش بن عبداﷲ مولای انس فرق میگذارد. (از لسان المیزان ج 2 ص 396).
ترجمه مقاله