ترجمه مقاله

خرباق

لغت‌نامه دهخدا

خرباق . [ خ ِ ] (ع ص ، اِ) زن دراز و بزرگ . || زن تیزرفتار. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (مص ) ضرط تیز دادن . (از تاج العروس ). یقال : جد فلان فی خرباقه ؛ جد کرد فلان در تیز دادن . (از ناظم الاطباء). || مصدر دیگرخَربَقَه . است رجوع به خربقه در این لغت نامه شود.
ترجمه مقاله