ترجمه مقاله

خربنداد

لغت‌نامه دهخدا

خربنداد. [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام مردی بوده است . صاحب تاریخ قم آرد: و احوص که برادر او «عبداﷲبن احوص » بود در سرای مردی که نام او خربنداد بود؛ پس از آنکه از برای هر دو برادر عبداﷲ و احوص در این هر دو سرای همه ٔ آنچ مردم بدان محتاج شوند... معد و محصل گردانیده . (تاریخ قم ص 32).
ترجمه مقاله