ترجمه مقاله

خردسر

لغت‌نامه دهخدا

خردسر. [ خ ُ س َ ] (ص مرکب ) آنکه سرکوچک دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). صَعْنَب . وَقَلة الرأس . اَصْعَل . مُقَطْقَط الرأس . قَفَنْدَر. سَمَعْمَع: شبوط؛ نوعی از ماهی نرم بدن ، خردسر، باریک دم ، گشاده میان ، بر شکل بربط. عَضْب ؛ کودک خردسر. (از منتهی الارب ). || آدم کوچک تهی مغز :
بس که بزرگان جهان بوده اند
خردسران را شرف جاودان .

خاقانی .


ترجمه مقاله