خردپرورد
لغتنامه دهخدا
خردپرورد. [ خ ِ رَ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) کسی که عقل و دانش مربی وی باشد :
گر پدر دعوی خدایی کرد
من خدادوستم خردپرورد.
|| آن مفهوم یا آن چیز که خرد و عقل آدمی آنرا پرورده باشد :
این سخن را که شد خردپرورد
بر دعای تو ختم خواهم کرد.
گر پدر دعوی خدایی کرد
من خدادوستم خردپرورد.
نظامی .
|| آن مفهوم یا آن چیز که خرد و عقل آدمی آنرا پرورده باشد :
این سخن را که شد خردپرورد
بر دعای تو ختم خواهم کرد.
نظامی .