ترجمه مقاله

خرسند شدن

لغت‌نامه دهخدا

خرسند شدن . [ خ ُ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تسلی . تسلیت یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ). || قانع شدن . راضی شدن . شاکر شدن . || شاد شدن . شادمان گشتن :
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم .

سعدی (طیبات ).


ترجمه مقاله