ترجمه مقاله

خرشه

لغت‌نامه دهخدا

خرشه . [ خ َ ش َ ] (اِخ ) نام قلعتی بوده است بر پنج فرسنگی جهرم : قلعه ٔ خرشه بر پنج فرسنگی جهرم نهاده است و این خرشه کی این قلعه را بدو منسوب میکنند عاملی بود اعرابی از قِبَل برادر حجاج بن یوسف و مالی بدست آورد و این قلعه بساخت و در آنجا رفت و عاصی شد و از این جهت روا نداشته اند کی هیچ عامل صاحب قلعه ای باشد چون مال غرور در سر مردم آرد و قلعه غروری دیگر و کجا که غرور در سر مردم شود ناچار فساد انگیزد، و این قلعه ٔ خرشه جایی حصین است که بجنگ نتوان ستدن اما گرمسیر است و معتدل . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 157). و قلعه ای است آنجا [ جهرم ] خرشه گویند و استوار است و آن مردی که این قلعه بدو منسوب است یکی بوده است از عرب بعهدحجاج کی آنرا بساخت و فضلویه شبانکاره در این قلعه عاصی شده بود کی نظام الملک او را حصار داد و بزیر آورد و اکنون آبادانست . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 131).
ترجمه مقاله