ترجمه مقاله

خرق

لغت‌نامه دهخدا

خرق . [ خ َ رَ ] (ع مص ) نرمی نکردن شخص در کار خود. خُرق . || نیکو کردن شخص کار خود را. || گول و احمق بودن . رجوع به خُرق شود. || مقیم گردیدن در خانه و از خانه جدا نشدن ،منه : خرق فی البیت . || سرگشته بودن از بیم و از حیا. || نرسیدن چشم واداشته بدیدن . || پریدن و برخاستن نتوانستن مرغ و آهو ازخوی کردن . || دهشت کردن . || فزع کردن آهو که قادر برفتار نباشد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله