ترجمه مقاله

خرق

لغت‌نامه دهخدا

خرق . [ خ َ رِ ] (ع اِ) خاکستر بدان جهت که میماند و اهل آن زایل میشوند. || آهوبچه ٔ ضعیف پای . || مرغی که از خوی کردن پریدن نتواند. (از لسان العرب ). || آهویی که از خوی کردن برخاستن نتواند. || (ص ) خجل . شرمنده . ترسناک . || نادان . گول . جاهل در کار و عمل . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). خَرُق . رجوع به خَرُق شود.
- ذوالخرق ؛ نعمان بن راشد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله