ترجمه مقاله

خریم

لغت‌نامه دهخدا

خریم . [ خ ُ رَ ] (اِخ ) ابن فاتک بن الاخرم . او را خریم بن اخرم بن شدادبن عمروبن فاتک اسدی ، مکنی به ابوایمن و ابویحیی نیز می گویند. مسلم و بخاری و دارقطنی و غیر اینها می گویند او را صحبتی با پیغمبر بوده است بخاری در تاریخ خود می آورد که او بدر را دیده و دلیل این قول آن است که ابن سعد از قول شعبی می آورد که ایمن بن خریم روایت کرد که پدرم (= خریم ) و عمم بدر را دیدند و عهد کردند که من با مسلمی جنگ نکنم ، محمدبن عمر می گویداین حدیث شناخته نشده است بعضی ها می گویند خریم بن فاتک و پسرش ایمن در روز فتح اسلام آوردند و ابن سعد نیز به این قول جازم است . (از اصابه قسم اول ص 109).
ترجمه مقاله