ترجمه مقاله

خسار

لغت‌نامه دهخدا

خسار. [ خ َ ] (ع اِمص ) گمراهی . خسارة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || هلاکی . خسارة. || غدر. خساره . || زیانکاری . خساره . (منتهی الارب ). || بدبختی و خواری . (یادداشت بخط مؤلف ) : و از خزاین و کرایم اموال و ساز و اسلحه چندان بریختند که اگر عشر آن وقایه ٔ عرض خویش ساختندی و بر سبیل فدیه بذل کردندی آبروی بماندی و در کسوت عارو لباس خزی و خسار در اقطار عالم متفرق نشدندی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). همگنانرا در لباس عار و خسار به غزنه بردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بعضی در دام طمعگرفتار دمار و خسار گشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
ترجمه مقاله