خست
لغتنامه دهخدا
خست . [ خ َ ] (اِخ ) ناحیتی بوده است از بلاد فارس نزدیک دریا. (از یاقوت در معجم البلدان ) :
خوار باد و خسته دل بدخواه جاه و دولتش
گر به بغداد است و ری یا در طخارستان وخست .
خوار باد و خسته دل بدخواه جاه و دولتش
گر به بغداد است و ری یا در طخارستان وخست .
سوزنی .