ترجمه مقاله

خسروی

لغت‌نامه دهخدا

خسروی . [ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام او جمال الدین ابوبکربن المساعد، مکنی به ابوالمشاهد و از شاعران دربار غزنویان است . گویند لقب خسروی بدانجهت گرفت که معاصر ملک خسرو غزنوی آخرین شاه غزنویان بود و بدان نسبت تخلص خود را خسروی کرده است او را خسروی بخارائی نیز می گویند. این ابیات از اوست :
آب رویت را چمن از تحفه بر رخ می زند
خاک کویت را فلک از دیده بر سر می کشد
گوهر نوشین تو در لعل لؤلؤ می نهد
سوسن سیمین تو از لاله عنبر می کشد
مشک عنبربیز تو بر ماه چوگان می زند
لعل شکربار تو از پسته شکر می کشد
وارث تخت شهی خسروملک خورشیدملک
آن جهانداری که چترش سعد اکبر می کشد
شهریاری کز صفت ملکش دو عالم می سزد
تاجداری کز شرف تختش دو پیکر می کشد
حلقه بهر خدمت او گوش خاقان می کشد
غاشیه بر خدمت او دوش قیصر می کشد.

(از مجمعالفصحاء ج 1 ص 199).


ترجمه مقاله