ترجمه مقاله

خسرو

لغت‌نامه دهخدا

خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) [ خواجه ... ] قاضی ملک سمرقند بوده و مدرس مدرسه ٔ میرزا الغ بیک و با وجود فضل و کمال در غایت زهد و تقوی بوده و بسی طبع زیبا داشته و در فن تاریخ و انشاء بی نظیر و بی همتا بوده و این معما به اسم «ملک » از اوست : معما:
در میان هر چیزکان از اوج مه تا ماهی است
مظهر اسمیت گشته گر ترا آگاهی است .
او تاریخ وفات باباخدای داد که از جمله ٔ مجذوبان سمرقند بود «مجذوب سالک » گفته و کتاب وقفیه ٔ میرعلیشیر را تصحیح نمود و «من وقف علیشیر» تاریخ آن گفته و بالجمله دقت طبع او ظاهر است و حاجت به بیان ندارد. (مجالس النفایس ص 286).
ترجمه مقاله