ترجمه مقاله

خشته

لغت‌نامه دهخدا

خشته . [ خ َ ت َ / ت ِ ] (ص ) مفلس و بی برگ و نوا باشد. (صحاح الفرس ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) :
معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم
زیرا که غریبم من و مجروحم و خشته .

ابوالعباس مروزی (از انجمن آرای ناصری ).


ترجمه مقاله