ترجمه مقاله

خشناباد

لغت‌نامه دهخدا

خشناباد. [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد بر راه پارس [ از ناحیت کرمان ] (حدود العالم ). در فارسنامه ٔ ناصری چنین آمده : میانه ٔ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است . هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نیست و تمام این ناحیه کوهستان است و در زمستان برف نشین درازی آن از کشگو تا قریه دراگاه شش فرسنگ پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد آبهای جاری گوارا و چشمه های خنک دارد، محصولش گندم و جو و مویز و غنچه گل دیمی است و مؤلف لغت نامه آن را چنین آرد: از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسه ٔ فارس طول 36 و عرض سه کیلومتر حد شمالی نیریز، شرقی فارغان ، جنوبی طارم و غربی فرک آب و هوای آن سرد و مرکز آن خشن آباد و عده ٔ قری 6 می باشد.
ترجمه مقاله