ترجمه مقاله

خشن

لغت‌نامه دهخدا

خشن . [ خ َ ش ِ ] (ع ص ) درشت از هر چیز. (قاموس اللغه ). مقابل لین . صلب . زبر. زمخت . ناهموار. ناخوار. ناهنجار. (یادداشت بخط مؤلف ). درشت غیر املس از هرچیزی . (از منتهی الارب ). ج ، خِشان . || یکی از پانزده وجعی که صاحب نام اند: دردی است که با او درشتی و زبری در عضو باشد. (شرح نصاب ) درقانون در مبحث «الاوجاع التی لها اسماء» شیخ می گوید : سبب وجعالخشن ... و صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوید: العی است گویی چیزی درشت به آن موضع میرسد.
ترجمه مقاله