ترجمه مقاله

خضر

لغت‌نامه دهخدا

خضر. [ خ َ ض ِ ] (اِخ ) ابن نفربن عقیل الاربلی ، مکنی به ابوالعباس . از فقیهان زمان و عالمان بفرائض بود. او از اربل برخاست و در بغدادعلم آموخت و بعد به اربل کوچ کرد و در آنجا مجلس درس آراست تا گاه مرگ . او را تصانیف بسیار در تفسیر و فقه و جز این دواست . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 354).
ترجمه مقاله