ترجمه مقاله

خطخط کردن

لغت‌نامه دهخدا

خطخط کردن . [ خ َ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با خطها کردن . مخططکردن . صاحب خطوط کردن . || روی نوشته ای خطوط متعدد کشیدن برای سیاه کردن و مخفی نمودن آن نوشته . || کثیف و ناخوانا کردن نوشته که معمولاً بچه ها با قلم روی نوشته ها از روی بیخردی می کنند.
ترجمه مقاله