خط بر زمین کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر زمین کشیدن . [ خ َ ب َ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار عجز و خجالت کردن . (آنندراج ). خط بر خاک کشیدن :
تا صف مژگان آهو چشم ما را دیده ست
خط بمژگان بر زمین خورشید تابان می کشد.
تا صف مژگان آهو چشم ما را دیده ست
خط بمژگان بر زمین خورشید تابان می کشد.
صائب (از آنندراج ).