ترجمه مقاله

خط شعاع

لغت‌نامه دهخدا

خط شعاع . [ خ َطْ طِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوطی که بر گرد آفتاب مرئی می شوند . (آنندراج ) :
خورشید روبروی تو شد در خط شعاع
انگشت در ندامت این کار می گزد.

عالی (از آنندراج ).


نازم به آفتاب جمالت که پرتوش
خط شعاع ساخته موی کلاه را.

ملا رونقی همدانی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله