ترجمه مقاله

خفارت

لغت‌نامه دهخدا

خفارت . [ خ ِ رَ ] (ع اِ) مزد بدرقگی . مزد نگاهبانی . (یادداشت بخط مؤلف ). خفارة. رجوع به خفاره در این لغت نامه شود : کار او بدان رسید که بخفارت کاروانها و تجار بازایستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مخالفت آغاز کرد وکسانی را که بر سبیل خفارت و از برای تسلیم بلاد و قلاع مشروط در صحبت او بودند محبوس کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). جمعی از خواص خدم خویش بر او گماشت تا بر سبیل خفارت ملازمت او می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
ترجمه مقاله