خفرق
لغتنامه دهخدا
خفرق . [ خ َ رَ ] (ص ) دشنامی است مر فارسیان را یعنی سست رگ و بی غیرت و زشت روی و بدخوی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :
ازین خفرقی موی کالیده ای
بدی سرکه بر روی مالیده ای .
ازین خفرقی موی کالیده ای
بدی سرکه بر روی مالیده ای .
سعدی (بوستان ).