ترجمه مقاله

خفر

لغت‌نامه دهخدا

خفر. [ خ َ ] (اِخ ) یکی از بلوکات ولایت خمسه ٔ فارس . طول آن 54هزار گز و عرض آن 24هزارگز، حد شمالی سروستان ، شرقی فسا. جنوبی صیمکان ، غربی خواجه و میمند. آب و هوا معتدل و جمعیت در حدود 18000 تن . مرکز آن خفر. عده ٔ قری ̍ 45. (یادداشت بخط مؤلف ). حمداﷲ مستوفی آرد: خفر ، شهری وسط است بزرگتر از کوار هوای معتدل دارد ودر آن حدود از آن هوا بهتر نیست . آبش گوارنده است وزمینش غله بوم . میوه های سردسیری و گرمسیری همه در اوباشد و نیکو بود و قلعه ای محکم دارد و آنرا تیرخدا خوانند و در او نخجیر کوهی و دشتی فراوان بود. (از نزهة القلوب چ لیدن ص 116). در فرهنگ جغرافیایی آمده است : نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان جهرم بحدودو مشخصات زیر: شمال بخش سروستان ، باختر دهستان کوارو فیروزآباد، جنوب بخش صیمکان و کوهک ، خاور بخش کردیان . این بخش در شمال شهرستان واقع و هوای آن در حوزه ٔ رودخانه ٔ قره آغاج ، گرمسیری و مالاریائی و در قسمت کوه های سفیددار معتدل و سالم است . عمده ٔ آب آن از رودخانه ٔ قره آغاج و چشمه سارهای متعدد و احیاناً از قنات می باشد. محصولات عبارتند از: غلات ، برنج ، خرما، مرکبات ، میوه ، بادام ، صیفی و شغل اهالی زراعت ، کسب و باغبانی و صنعت دستی آنها قالی بافی است . این بخش از دو دهستان بنام خفر و گوکان تشکیل شده و مجموع قرا و قصبات آن 45 و تعداد نفوس آن در حدود هفده هزار نفر است . مرکز بخش قصبه ٔ باب انار است که در دهستان خفر و کنار راه شوسه ٔ شیراز به جهرم قرار گرفته . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.
ترجمه مقاله