ترجمه مقاله

خلافت

لغت‌نامه دهخدا

خلافت . [ خ َ ف َ ] (ع اِمص ) گولی . احمقی . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خَلافة در این لغت نامه شود :
پس از خلافت و شنعت گناه دختر چیست
ترا که دست بلرزد گهر چه دانی سفت .

سعدی (گلستان ).


ترجمه مقاله