ترجمه مقاله

خلاقت

لغت‌نامه دهخدا

خلاقت . [ خ َ ق َ ] (ع اِمص ) کهنگی . (غیاث اللغات ) (یادداشت بخط مؤلف ) :
گاله ای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آنرا خرید.

مولوی .


|| تمرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || دروغ . (از حواشی اقبالنامه ٔ وحید ص 102) :
بر شاه اگر صورتم بد کند
خلاقت نه بر من که بر خود کند.

نظامی .


ترجمه مقاله