خلل انداختن
لغتنامه دهخدا
خلل انداختن . [ خ َل َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) خرابی ایجاد کردن . تباهی ایجاد کردن . || تفرقه ایجاد کردن :
دل عارف غبارآلوده ٔ کثرت نمیگردد
نیندازد خلل در وحدت آئینه صورتها.
دل عارف غبارآلوده ٔ کثرت نمیگردد
نیندازد خلل در وحدت آئینه صورتها.
؟