خندان شدن
لغتنامه دهخدا
خندان شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خرم شدن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود.
- خندان شدن شمشیر ؛ کنایه از دندانه دار شدن شمشیر و مانند آن . (آنندراج ) :
قیمت شمشیر کم گردد چو خندان میشود.
تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود.
مولوی .
- خندان شدن شمشیر ؛ کنایه از دندانه دار شدن شمشیر و مانند آن . (آنندراج ) :
قیمت شمشیر کم گردد چو خندان میشود.
وحید (از آنندراج ).