خندان شکر
لغتنامه دهخدا
خندان شکر. [ خ َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از زیبا و خوش خنده :
در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکر
زآن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته .
|| خوش لب . (یادداشت بخط مؤلف ).
در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکر
زآن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته .
خاقانی .
|| خوش لب . (یادداشت بخط مؤلف ).