ترجمه مقاله

خواهنده

لغت‌نامه دهخدا

خواهنده . [ خوا / خا هََ دَ / دِ ](نف ) محتاج . درخواست کننده . گدا. عرض کننده . (ناظم الاطباء). گدا. سائل . (یادداشت بخط مؤلف ) :
مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را.

فردوسی .


بپاکی گرایید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان مشکنید.

فردوسی .


وزآن پس هر آن کس که بر وی نثار
بخواهنده دادی همه شهریار.

فردوسی .


دهد خواهندگان را روز بخشش
درم در تنگ و گوهر در تبنگوی .

بوالمثل (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).


گشاده بر همه خواهندگان دست
چنان چون بر همه آزادگان در.

فرخی .


زر او را بر زوار مقام
سیم او را بر خواهنده مقر.

فرخی .


گر همه خواسته ٔ خویش بخواهنده دهد
نبرد طبع ز جای ونکند روی گران .

فرخی .


خواهنده همیشه ترا دعاگوی
گوینده همه ساله آفرین خوان .

فرخی .


ز خواهنده کس پیش نگذاشتی
هر آن کآمدی خوار بگذاشتی .

اسدی (گرشاسب نامه ).


نبینی ز خواهنده و میهمان
تهی بارگاه ورا یک زمان .

اسدی .


تو گویی خواجه جشنی کرد و زحمت کرد خواهنده
ز بس دینار کو پاشید زرین شد همه کشور.

مسعودسعد.


هست خواهنده خواه بخشش شاه
نه چو شاهان عصر خواسته خواه .

سنائی .


نهانی بخواهندگان چیز ده
که خشنودی ایزد از چیز به .

نظامی .


بخواهنده آن بخشم از مال وگنج
که از بازدادن نیایم برنج .

نظامی .


هیچ خواهنده از این در نرود بی مقصود.

سعدی .


بشکرانه خواهنده از در مران .

سعدی (بوستان ).


چو خواهنده محروم گشت از دری
چه غم گر شناسد در دیگری ؟

سعدی .


خواهنده ٔ مغربی در صف بزازان حلب می گفت ای خداوندان نعمت اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت رسم سؤال از جهان برخاستی . (گلستان سعدی ). || طالب . مبتغی . آنکه خواهد. (یادداشت بخط مؤلف ). خواهش کننده . (ناظم الاطباء) :
چه خواهنده رستم بود بی گمان
نپیچد ز رایش مگر آسمان .

فردوسی .


ولیکن چون فلک خرسندیم دید
ولایت درخور خواهنده بخشید.

نظامی .


- دادخواهنده ؛ طالب عدالت .
|| طلبکار. (یادداشت بخط مؤلف ) :
زکات لعل لبت را بسی طلبکار است
میان اینهمه خواهندگان بمن چه رسد؟

سعدی .


|| ملتمس . متمنی . (یادداشت بخط مؤلف ). متقاضی :
درگذر از جرم که خواهنده ایم
چاره ٔ ما کن که پناهنده ایم .

نظامی .


سلیح و سلب داد خواهنده را
قوی کرد پشت پناهنده را.

نظامی .


|| مرید. (یادداشت بخط مؤلف ). || خواستگار. خواستار. آنکه زنی را برای ازدواج طلبد. (یادداشت بخط مؤلف ) :
دختر خوبروی خلوت ساز
دست خواهندگان چو دید دراز...

نظامی .


ترجمه مقاله