ترجمه مقاله

خوددار

لغت‌نامه دهخدا

خوددار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) صابر. بردبار. شکیبا. (ناظم الاطباء). آنکه دیر غم خود بدوستان و کسان گوید. آنکه راز و غم خویش آشکار نکند. (یادداشت بخط مؤلف ). || عفیف . کف ّنفس کننده . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله