خودستایی
لغتنامه دهخدا
خودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) :
تاریکی جهل خودستایی است
لااعلم عین روشنایی است .
خودستایی نیست رسم مردم صاحب کمال
آب لب بست از صدا چون گوهر یکدانه شد.
تاریکی جهل خودستایی است
لااعلم عین روشنایی است .
(تحفةالعراقین ).
خودستایی نیست رسم مردم صاحب کمال
آب لب بست از صدا چون گوهر یکدانه شد.
ناصرعلی (از آنندراج ).