خوران خوران
لغتنامه دهخدا
خوران خوران . [ خوَ خوَ / خ ُ خ ُ ] (ق مرکب ) در حال خوردن . در حال اکل یا شرب . در حال خوردن یا نوشیدن : نان بخوردند و باز دست بشراب بردند و خوران خوران می آمدند تا خیمه ٔ مسعود. (تاریخ بیهقی ). برنشسته خوران خوران بکوی عباد گذر کرد. (تاریخ بیهقی ).