ترجمه مقاله

خورد و برد

لغت‌نامه دهخدا

خورد و برد. [ خوَرْ / خُرْ دُ ب ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) کنایه از افراط و زیاده روی . کنایه از تعدی و تجاوز. کنایه از ریخت و پاش بیهده :
ور تو گویی جای خورد و برد چون باشد بهشت
بر تو از خشم و سفاهت چشم چون پیکان کنند.

ناصرخسرو.


از خورد و برد و رفتن بیهوده هر سویی
اینند سال برد تنت چون ستورپیر.

ناصرخسرو.


با همه خورد و برد از این انبار
کم نیاید جوی به آخر کار.

نظامی .


ترجمه مقاله