خورشیدچهر
لغتنامه دهخدا
خورشیدچهر. [ خوَرْ / خُرْ چ ِ ] (ص مرکب ) خوبروی . جمیل . آنکه چهره چون خورشیددارد. خورشیدچهره . خورشیدرخ . خورشیدرو :
بر او آفرین کرد مادر بمهر
که برخوردی ای ماه خورشیدچهر.
ز شاه سرافراز و خورشیدچهر
مهست و بکامش گرایان سپهر.
کشیدند با لشکر چون سپهر
همه نامداران خورشیدچهر.
همانگه گمان برد دختر ز مهر
که این است جمشید خورشیدچهر.
بر او آفرین کرد مادر بمهر
که برخوردی ای ماه خورشیدچهر.
فردوسی .
ز شاه سرافراز و خورشیدچهر
مهست و بکامش گرایان سپهر.
فردوسی .
کشیدند با لشکر چون سپهر
همه نامداران خورشیدچهر.
فردوسی .
همانگه گمان برد دختر ز مهر
که این است جمشید خورشیدچهر.
اسدی (گرشاسبنامه ).