خور دادن
لغتنامه دهخدا
خور دادن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ](مص مرکب ) غذا دادن . طعام دادن . اطعام :
زبهر آنکه تا در دامت آرد
چو مرغان مر ترا خرداد خور داد.
کرا خور داد گیتی مرد بایدْش
از آن آید پس خرداد مرداد.
زبهر آنکه تا در دامت آرد
چو مرغان مر ترا خرداد خور داد.
ناصرخسرو.
کرا خور داد گیتی مرد بایدْش
از آن آید پس خرداد مرداد.
ناصرخسرو.