ترجمه مقاله

خوش خصال

لغت‌نامه دهخدا

خوش خصال . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ ] (ص مرکب ) نیکوطبیعت . متواضع. آراسته و پاکیزه سرشت . نیک خوی . (ناظم الاطباء). آنکه خصلت نیکو دارد. آنکه ذات پاک دارد. (یادداشت مؤلف ) :
تو ز خودکی گم شوی ای خوش خصال
چونکه عین تو ترا شد ملک و مال .

مولوی .


ترجمه مقاله