ترجمه مقاله

خوش خوابی

لغت‌نامه دهخدا

خوش خوابی . [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا ](حامص مرکب ) خفتن براحت و آرامی چون خفتن طبیعی . (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل بدخوابی : پس تدبیر تری بازآوردن بر دست گیرند و تدبیر خوشخوابی او کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شراب کم در صورت مساعدت مزاج سبب خوش خوابی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || مستی و شهلایی (در صفت چشم زیبا) :
گرفته دسته ٔ نرگس بدستش
به خوشخوابی چو نرگسهای مستش .

نظامی .


ترجمه مقاله