ترجمه مقاله

خون گرم

لغت‌نامه دهخدا

خون گرم . [ گ َ ] (ص مرکب ) مقابل خونسرد. رجوع به خون سرد شود. || مهربان . رؤوف . باعاطفه . بامهر. مهرورز. (یادداشت مؤلف ). || انس گیرنده با همه . باهمه جوش . آنکه با همه بجوشد. آنکه زود الفت گیرد.
ترجمه مقاله