ترجمه مقاله

خون گرمی

لغت‌نامه دهخدا

خون گرمی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مهربانی . رأفت . عطوفت . مهرورزی . (یادداشت مؤلف ). جنبش روح از روی مودت و مهربانی . (ناظم الاطباء). || تپاک . جوشش . الفت . (آنندراج ). زود انس گیری با همه کس . زود جوشی با همه :
کباب تر به اخگر آنچنان هرگز نمی چسبد
که می چسبد ز خون گرمی به دلها لعل خونخوارت .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله