خوک بندکردن
لغتنامه دهخدا
خوک بندکردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بستن خوک . || کنایه از محکم بستن و سخت به بند کشیدن :
باتو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی
بازی بز می دهد تا کندت خوک بند.
باتو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی
بازی بز می دهد تا کندت خوک بند.
عطار.