ترجمه مقاله

خوی

لغت‌نامه دهخدا

خوی .[ خ َ وا ] (ع اِمص ) رعاف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بدون غذائی شکم .(از تاج العروس ). خلو شکم از طعام . || یوم خوی (و یضم ) از ایام عربان است . (منتهی الارب ). || (مص ) خالی بودن شکم از طعام . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَوی ّ. پیاپی شدن گرسنگی . خواء. || تهی شدن شکم حامله از بچه . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || ربودن چیزی را. || آتش ندادن آتش زنه . || افتادن و ویران شدن خانه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
ترجمه مقاله