ترجمه مقاله

خیتعور

لغت‌نامه دهخدا

خیتعور. [ خ َ ت َ ] (ع ص ، اِ) زن بدخو. || سراب . || آنچه بر یک حال نباشد و نیست گردد. خیتروع . || تار عنکبوت مانندی که در سختی گرما از هوا فرود آید و نیست گردد. || دنیا. || گرگ . || غول . || سختی . || شیطان . || شیربیشه . || مسافت بعیده . || کرمی که بر روی آب باشد و در یک جا ثبات و قرار نگیرد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
ترجمه مقاله