ترجمه مقاله

دائره کشیدن

لغت‌نامه دهخدا

دائره کشیدن . [ ءِ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رسم کردن دائره . حلقه کشیدن . رسم کردن خطی گرد که همه ٔ نقاط آن از مرکز بیک فاصله باشد :
ز خط کشید رخت گرد خویش دائره ای
فغان که رهزن دلها حصار پیدا کرد.

صائب .


صاحب آنندراج گوید:دائره کشیدن و ساختن آن است که سایلی برای خود یا غیری بجهت فراهم آوردن زری کاغذی گیرد و در آن شکل دائره ای کشد و بنام هر یکی چیزی بنویسد یا از دهنده بنویساند که به او رساند و این را در عرف هند چندا گویند :
در بزم زمانه بی نوایم ای کاش
مطرب ز برای من کشد دائره ای .

محمد قلی سلیم .


کشیده دائره صدره ز طوق قمری سرو
رعونت از قد موزون او گدائی کرد.

محسن تأثیر.


یک لب لعل کی از بوسه کندسیر مرا
بهر من دائره ای کاش نکویان بکشند.

وحید.


ترجمه مقاله