ترجمه مقاله

داخل کردن

لغت‌نامه دهخدا

داخل کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . اتلاج . اِدخال . اندماج : اسلق العود فی العروة؛ داخل کردن چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).
- داخل جنگ کردن ؛ بجنگ واداشتن .
- داخل چیزی کردن ؛ آمیختن و درآوردن درآن . پیوسته کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله