دادبخش
لغتنامه دهخدا
دادبخش . [ب َ ] (نف مرکب ) عدالت بخش . بخشنده ٔ عدل :
بنام بزرگ ایزد دادبخش
که ما را ز هر دانش او داد بخش .
چنان داند آن خسرو دادبخش
که چون مادر این بوم راندیم رخش .
|| (اِخ ) خدای تعالی :
ببخشای بر من تو ای دادبخش
که از خون دل گشت رخساره رخش .
بنام بزرگ ایزد دادبخش
که ما را ز هر دانش او داد بخش .
نظامی .
چنان داند آن خسرو دادبخش
که چون مادر این بوم راندیم رخش .
نظامی .
|| (اِخ ) خدای تعالی :
ببخشای بر من تو ای دادبخش
که از خون دل گشت رخساره رخش .
فردوسی .